دعا در طلب آمرزش و بخشش سخت ترین گناهان پرخیر
رهگشای عظیم و تجربه شده ای را می خوانیم که به عنوان دعای آمرزش گناهان از آن یاد می شود و باعث خواهد شد تا از شر و پلیدی ها در امان باشید و کم تر درگیر سختی های زندگی شوید. متن کامل دعا در طلب آمرزش و بخشش سخت ترین گناهان پرخیر را در ادامه ی این مطلب سایت دعا شفا بیاموزید.
دعا در طلب آمرزش و بخشش سخت ترین گناهان پرخیر
دعا در طلب آمرزش و بخشش سخت ترین گناهان پرخیر,دعای آمرزش گناهان,دعای آمرزش اموات,دعای آمرزش مرده,دعای آمرزش گناه کبیره,دعای آمرزش گناهان مردگان,دعای آمرزش والدین,دعای آمرزش گناهان صوتی,دعای آمرزش چهل گناه کبیره,دعای آمرزش میت,دعای آمرزش پدر و مادر,دعای آمرزش تمام گناهان,دعای آمرزش گناهان صحیفه سجادیه,دعای آمرزش گناهان بزرگ,دعای آمرزش و توبه,
دعا در طلب آمرزش و بخشش سخت ترین گناهان پرخیر
وَكانَ مِنْ دُعائِهِ عليهالسلام اِذَا اسْتَقال مِن ذُنوبِهِ، اَوْتَضَرَّعَ فى طَلَبِ الْعَفْوِ عَنْ عُيوبِهِ
« آمرزشخواهى از گناهان»
اَللَّهُمَّ يا مَنْ بِرَحْمَتِهِ يَسْتَغيثُ الْمُذْنِبُونَ، وَ يا مَنْ اِلى
بارخدایا، اى که گناهکاران به رحمتت فریارسى مىکنند، و اى که بیچارگان
ذِكْرِ اِحْسانِهِ يَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ يا مَنْ لِخيفَتِهِ يَنْتَحِبُ
به یادآورى احسانت پناه مىبرند، اى که خطاکاران از بیم تو به شدت
الْخاطِئُونَ، يا اُنْسَ كُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَريبٍ، وَ يا فَرَجَ كُلِّ
گریه مىکنند، اى همدم هر وحشتزده دور از وطن، اى گشایش هر
مَكْرُوبٍ كَئيبٍ، وَ يا غَوْثَ كُلِّ مَخْذُولٍ فَريدٍ، وَ يا عَضُدَ
اندوهگین دلشکسته، اى فریادرس هر درمانده تنها، اى مددکار
كُلِّ مُحْتاجٍ طَريدٍ، اَنْتَ الَّذى وَسِعْتَ كُلَّ شَىْءٍ رَحْمَةً
هر محتاج رانده شده، تویى که رحمت و دانشت همه چیز را فرا
وَعِلْماً، وَاَنْتَ الَّذى جَعَلْتَ لِكُلِّ مَخْلُوقٍ فى نِعَمِكَ سَهْماً،
گرفته، تویى که هر آفریده را از نعمتهایت بهرهاى مقرر فرمودهاى،
وَ اَنْتَ الَّذى عَفْوُهُ اَعْلى مِنْ عِقابِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى تَسْعى
تویى که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویى که مهرت پیشاپیش
رَحْمَتُهُ اَمامَ غَضَبِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى عَطآؤُهُ اَكْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ،
غضبت در حرکت است، و تویى که عطایت از منعت بیشتر است،
وَ اَنْتَ الَّذِى اتَّسَعَ الْخَلآئِقُ كُلُّهُمْ فى وُسْعِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى
و تویى که پهنه رحمت و مهرت همه آفریدگان را فراگرفته، و تویى که چون
لايَرْغَبُ فى جَزآءِ مَنْ اَعْطاهُ، وَاَنْتَ الَّذى لايُفْرِطُ فى عِقابِ
نعمت به کسى مرحمت کنى چشم پاداش از او ندارى، و تویى که در کیفر عاصیان
مَنْ عَصاهُ، وَ اَنَا يا اِلهى، عَبْدُكَ الَّذى اَمَرْتَهُ بِالدُّعآءِ فَقالَ:
از اندازه نمىگذرى، و من، اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى پس
لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ، ها اَنَاذا، يارَبِّ مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ،
لبّیک و سَعْدَیْکَ گفت و فرمانت را بجاى آورد، اینک منم اى پروردگار من که در پیشگاهت به خاکسارى درافتادهام،
اَنَا الَّذى اَوْقَرَتِ الْخَطايا ظَهْرَهُ، وَاَنَا الَّذى اَفْنَتِ الذُّنُوبُ
منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهى
عُمُرَهُ، وَاَنَا الَّذى بِجَهْلِهِ عَصاكَ وَلَمْ تَكُنْ اَهْلاً مِنْهُ لِذاكَ.
برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانى کردهام در صورتى که تو شایسته این نبودىکه من چنین کنم.
هَلْ اَنْتَ يااِلهى، راحِمٌ مَنْ دَعاكَ فَاُبْلِغَ فِىالدُّعآءِ؟ اَمْ اَنْتَ
اى خداى من، آیا اگر کسى تو را بخواند بر او رحمت مىآورى تا در دعا بکوشم؟ یا کسى را که
غافِرٌ لِمَنْ بَكاكَ فَاُسْرِعَ فِى الْبُكآءِ؟ اَمْ اَنْتَ مُتَجاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ
به درگاهت بنالد مىآمرزى تا در گریه شتاب نمایم؟ یا از کسى که از سرِ فروتنى صورت به خاک درگاهت
لَكَ وَجْهَهُ تَذَلُّلاً؟ اَمْ اَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَكا اِلَيْكَ فَقْرَهُ تَوَكُّلاً؟
بساید درمىگذرى؟ یا کسى را که به پیشگاهت از سرِاعتماد از فقر و ندارى خود شکوه کند بىنیاز مىگردانى؟
اِلهى لاتُخَيِّبْ مَنْ لايَجِدُ مُعْطِياً غَيْرَكَ، وَلاتَخْذُلْ مَنْ
اى خداى من، آن را که جز تو عطا کنندهاى نمىیابد ناامید مکن، و کسى را که از
لايَسْتَغْنى عَنْكَبِاَحَدٍ دُونَكَ. اِلهى فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
تو به غیر تو بىنیاز نمىشود بىیارى مگذار. خداى من، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَ لاتُعْرِضْ عَنّى وَ قَدْ اَقْبَلْتُ عَلَيْكَ، وَ لاتَحْرِمْنى وَ قَدْ رَغِبْتُ
و اکنون که به تو روى آوردهام از من روى مگردان، و در حالى که دل به تو دادهام محرومم
اِلَيْكَ، وَلاتَجْبَهْنى بِالرَّدِّ وَقَدِ انْتَصَبْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ، اَنْتَ
منما، و اکنون که در درگاهت به پاى ایستادهام دست رد به سینهام مزن. تویى
الَّذى وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِالرَّحْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
که ذات خود را به رحمت و مهر توصیف کردهاى، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَارْحَمْنى، وَاَنْتَ الَّذى سَمَّيْتَ نَفْسَكَ بِالْعَفْوِ، فَاعْفُ
و بر من رحمت آور، و تویى آن که خود را خطابخش نامیدهاى، پس مرا عفو
عَنّى. قَدْ تَرى، يا اِلهى، فَيْضَ دَمْعى مِنْ خيفَتِكَ، وَ وَجيبَ
کن، بىشک مىنگرى اى خداى من، از خوفت جریان اشکم را، و از ترست
قَلْبى مِنْ خَشْيَتِكَ، وَانْتِقاضَ جَوارِحى مِنْ هَيْبَتِكَ، كُلُّ
پریشانى دلم را، و از هیبتت لرزش اعضایم را، این همه
ذلِكَ حَيآءٌ مِنْكَ لِسُوءِ عَمَلى، وَ لِذاكَ خَمَدَ صَوْتى عَنِ
از شرمسارى من به خاطر سوء رفتار من است، و به همین خاطر از شدّت زارى به درگاهت صدایم
الْجَأْرِ اِلَيْكَ، وَكَلَّ لِسانى عَنْ مُناجاتِكَ. يااِلهى، فَلَكَالْحَمْدُ،
فرو خفته، و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده. اى خداى من، سپاس تو را،
فَكَمْ مِنْ عآئِبَةٍ سَتَرْتَها عَلَىَّ فَلَمْ تَفْضَحْنى، وَكَمْ مِنْ ذَنْبٍ
چه بسا عیبها که بر من پوشاندى و مرا به میدان افتضاح و رسوایى نکشاندى، و بسا گناهان مرا که
غَطَّيْتَهُ عَلَىَّ فَلَمْ تَشْهَرْنى، وَكَمْ مِنْ شآئِبَةٍ اَلْمَمْتُ بِها
مستور داشتى و به آنم مشهور ننمودى، و بسا بدیها و پلیدیهاى من که
فَلَمْ تَهْتِكْ عَنّى سِتْرَها، وَلَمْ تُقَلِّدْنى مَكْرُوهَ شَنارِها، وَلَمْ تُبْدِ
پرده آنها ندریدى، و حلقه ننگ آن زشتىها بر گردنم نیفکندى، و زشتىهاى
سَوْ اتِها لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعآئِبى مِنْجيرَتى، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدى،
گناهم را نزد همسایگانى که درپى عیوب منند، و حسودانى که خواهان زوال نعمتت ازمنند آشکار ننمودى،
ثُمَّ لَمْ يَنْهَنى ذلِكَ عَنْ اَنْ جَرَيْتُ اِلى سُوءِ ما عَهِدْتَ مِنّى!! فَمَنْ
ولى این الطاف تو مرا از گرایش به بدیهایى که از من سراغ دارى باز نداشت!! پس اى خداى من،
اَجْهَلُ مِنّى، يا اِلهى، بِرُشْدِهِ؟ وَمَنْ اَغْفَلُ مِنّى عَنْ حَظِّهِ؟ وَمَنْ
نادانتر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافلتر از من به نصیب و حظّ خویش کدام انسان است؟ و چه کسى
اَبْعَدُ مِنّى مِنِاسْتِصْلاحِ نَفْسِهِ حينَ اُنْفِقُ ما اَجْرَيْتَ عَلَىَّ مِنْ
از من از اصلاح نفس خویش دورتر است آنگاه که تمام نعمتهائى را که به من لطف
رِزْقِكَ فيما نَهَيْتَنى عَنْهُ مِنْ مَعْصِيَتِكَ؟ وَمَنْ اَبْعَدُ غَوْراً فِى الْباطِلِ،
مىکنى در امورى که مرا از آن نهى فرمودهاى صرف مىکنم؟ و چه کسى بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته،
وَاَشَدُّ اِقْداماً عَلَى السُّوءِ مِنّى حينَ اَقِفُ بَيْنَ دَعْوَتِكَ وَ دَعْوَةِ
و بر اقدام به گناه پیشتاز شده آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان
الشَّيْطانِ فَاَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلى غَيْرِ عَمىً مِنّى فى مَعْرِفَةٍ بِهِ، وَلانِسْيانٍ
توقف مىکنم و با آنکه او را بخوبى مىشناسم و وضع او از یاد من نرفته دعوت او را
مِنْ حِفْظى لَهُ؟ وَاَنَا حينَئِذٍ مُوقِنٌ بِاَنَّ مُنْتَهى دَعْوَتِكَ اِلَى الْجَنَّةِ،
پیروى مىکنم؟ در صورتى که مىدانم عاقبت دعوت تو به سوى بهشت،
وَمُنْتَهى دَعْوَتِهِ اِلَى النّارِ. سُبْحانَكَ ما اَعْجَبَ ما اَشْهَدُ بِهِ عَلى
و سرانجام دعوت او به سوى آتش جهنم است، اى پاک خداى من، چه شگفتانگیز است که به زیان خود
نَفْسى! وَاُعَدِّدُهُ مِنْ مَكْتُومِ اَمْرى! وَاَعْجَبُ مِنْ ذلِكَ
شهادت مىدهم! و امور نهان خود را شماره مىنمایم! و شگفتآورتر از آن
اَناتُكَ عَنّى، وَاِبْطآؤُكَ عَنْ مُعاجَلَتى، وَ لَيْسَ ذلِكَ مِنْ
بردبارى تو از من، و درنگت از مؤاخذه سریع من است، و علّتش این نیست که من در آستان تو
كَرَمى عَلَيْكَ، بَلْ تَاَنِّياً مِنْكَ لى، وَ تَفَضُّلاً مِنْكَ عَلَىَّ لِأَنْ
انسانى بزرگوارم، بلکه از روى مداراى تو با من و تفضّل تو بر من است، تا مگر از
اَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ، وَاُقْلِعَ عَنْ سَيِّئاتِىَ
نافرمانى تو که خشمانگیز است باز ایستم، و خود را از گناهانى که
الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنّى اَحَبُّ اِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتى، بَلْ
آبرویم را مىبرد بازدارم، و از آن روست که گذشتت را از من بیش از کیفرم دوست دارى، وگرنه
اَنَا، يااِلهى، اَكْثَرُ ذُنُوباً، وَاَقْبَحُ اثاراً، وَاَشْنَعُ اَفْعالاً، وَاَشَدُّ
اى خداى من، گناهانم فراوانتر، و آثارم زشتتر، و کردارم شنیعتر، و گستاخیم
فِى الْباطِلِ تَهَوُّراً، وَاَضْعَفُ عِنْدَ طاعَتِكَ تَيَقُّظاً، وَاَقَلُّ
در باطل شدیدتر، و بیداریم براى طاعتت بسیار ضعیفتر، و هشیارى
لِوَعيدِكَ انْتِباهاً وَارْتِقاباً مِنْ اَنْ اُحْصِىَ لَكَ عُيُوبى، اَوْ
و مراقبتم در مقابل تهدیدت ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را در پیشگاهت شماره کنم، یا
اَقْدِرَ عَلى ذِكْرِ ذُنُوبى، وَ اِنَّما اُوَبِّخُ بِهذا نَفْسى طَمَعاً فى
قدرت یاد کردن گناهانم را داشته باشم، و خود را به این صورت نکوهش مىکنم زیرا که به
رَأْفَتِكَ الَّتى بِها صَلاحُ اَمْرِ الْمُذْنِبينَ، وَ رَجآءً لِرَحْمَتِكَ
مهرت چشم طمع دارم که اصلاح کار گنهکاران وابسته به مِهر توست، و هم از باب امید به رحمت توست
الَّتى بِها فَكاكُ رِقابِ الْخاطِئينَ. اَللَّهُمَّ وَهذِهِ رَقَبَتى قَدْ
که آزادى خطاکاران در گرو آن است. خداى من، این گردن من است که
اَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاَعْتِقْها بِعَفْوِكَ،
گناهان آن را در بند کرده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آن را به عفوت از عذاب بِرَهان،
وَهذا ظَهْرى قَدْ اَثْقَلَتْهُ الْخَطايا، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
و این پشت من است که بار خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَخَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّكَ. يااِلهى، لَوْ بَكَيْتُ اِلَيْكَ حَتّى تَسْقُطَ
و به بخششت آن را سبک فرما. اى خداى من، اگر به درگاهت آنقدر زارى کنم که
اَشْفارُ عَيْنَىَّ، وَانْتَحَبْتُ حَتّى يَنْقَطِعَ صَوْتى، وَ قُمْتُ لَكَ
پلک چشمانم برهم اوفتد، و چندان به گریه و ناله صدا بلند کنم که صدایم قطع گردد، و چندان به پیشگاهت
حَتّى تَتَنَشَّرَ قَدَماىَ، وَ رَكَعْتُ لَكَ حَتّى يَنْخَلِعَ صُلْبى،
برپاى ایستم که پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع نمایم که استخوانهاى پشتم از هم بپاشد،
وَ سَجَدْتُ لَكَ حَتّى تَتَفَقَّاَ حَدَقَتاىَ، وَاَكَلْتُ تُرابَ الْأرْضِ
و چندان سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید، و در همه عمرم خاک زمین
طُولَ عُمْرى، وَ شَرِبْتُ مآءَ الرَّمادِ اخِرَ دَهْرى، وَذَكَرْتُكَ
خورم، و تا زندهام آب آلوده به خاکستر بنوشم، و در اثناى این احوال
فى خِلالِ ذلِكَ حَتّى يَكِلَّ لِسانى، ثُمَّ لَمْ اَرْفَعْ طَرْفى اِلى
چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روى شرمسارى چشم به
افاقِ السَّمآءِ اسْتِحْيآءً مِنْكَ، مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذلِكَ مَحْوَ
آفاق آسمان باز نکنم، با این همه مستحق محو
سَيِّئَةٍ واحِدَةٍ مِنْ سَيِّئاتى. وَ اِنْ كُنْتَ تَغْفِرُ لى حينَ اَسْتَوْجِبُ
یکى از گناهانم نخواهم بود، و اگر به وقتى که سزاوار آمرزشت شوم مرا
مَغْفِرَتَكَ، وَ تَعْفُو عَنّى حينَ اَسْتَحِقُّ عَفْوَكَ فَاِنَّ ذلِكَ غَيْرُ
بیامرزى، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذرى، همانا این آمرزش و بخشش
وَاجِبٍ لى بِاسْتِحْقاقٍ، وَلا اَنَا اَهْلٌ لَهُ بِاسْتيجابٍ، اِذْ كانَ
به خاطر استحقاق من نیست، و من این شایستگى را ندارم، زیرا
جَزآئى مِنْكَ فى اَوَّلِ ما عَصَيْتُكَ النّارَ، فَاِنْ تُعَذِّبْنى فَاَنْتَ
جزاى من در نخستین گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنى
غَيْرُ ظالِمٍ لى. اِلهى، فَاِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنى بِسِتْرِكَ فَلَمْ تَفْضَحْنى،
بر من ستم نکردهاى. اى خداى من، اکنون که مرا به پردهپوشیت در پوشیده و رسوایم نکردهاى،
وَ تَاَنَّيْتَنى بِكَرَمِكَ فَلَمْ تُعاجِلْنى، وَ حَلُمْتَ عَنّى بِتَفَضُّلِكَ
و به بزرگواریت با من مدارا نمودهاى و به کیفرم عجله نکردهاى، و از سرِ فضلت بردبارى ورزیدهاى
فَلَمْ تُغَيِّرْ نِعْمَتَكَ عَلَىَّ، وَلَمْ تُكَدِّرْ مَعْرُوفَكَ عِنْدى،
و نعمتت را از من زایل نساختهاى، و احسانت را بر من تیره ننمودهاى،
فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعى، وَ شِدَّةَ مَسْكَنَتى، وَ – سُوءَ مَوْقِفى. اَللَّهُمَّ
پس بر طول زاریم، و سختى زمینگیریم، و بدى حالم رحمت آر. بارخدایا،
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ قِنى مِنَ الْمَعاصى، وَ اسْتَعْمِلْنى
بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از گناهان حفظ کن، و به
بِالطّاعَةِ، وَ ارْزُقْنى حُسْنَ الْاِنابَةِ، وَ طَهِّرْنى بِالتَّوْبَةِ، وَ
طاعتم وادار، و حُسن بازگشت قلبى را روزیم فرما، و از لوث گناه به توفیق توبه پاکم کن،
اَيِّدْنى بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنى بِالْعافِيَةِ، وَ اَذِقْنى
و به موهبت عصمت تأییدم نما، و امر حیات و زندگیم را با عافیت به صلاح آر، و
حَلاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنى طَليقَ عَفْوِكَ وَعَتيقَ رَحْمَتِكَ،
شیرینى عفوت را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمتت قرار ده،
وَ اكْتُبْ لى اَماناً مِنْ سُخْطِكَ، وَ بَشِّرْنى بِذلِكَ فِى الْعاجِلِ
و از خشم خود خطّ امانم ده، و هم اکنون نه در آینده به مژده آن خوشحالم کن،
دُونَ الْاجِلِ، بُشْرى اَعْرِفُها، وَ عَرِّفْنى فيهِ عَلامَةً اَتَبَيَّنُها،
مژدهاى که آن را بشناسم، و با نشانهاى که آن را آشکار ببینم آگاهم فرما،
اِنَّ ذلِكَ لايَضيقُ عَلَيْكَ فى وُسْعِكَ، وَلايَتَكَاَّدُكَ فىقُدْرَتِكَ،
که این کار از توان تو بیرون نیست، و از قدرتت بر تو دشوار نباشد،
وَ لايَتَصَعَّدُكَ فى اَناتِكَ، وَ لايَؤُودُكَ فى جَزيلِ هِباتِكَ الَّتى
و با توجه به حلمت بر تو سخت نیست، و در قبال بخششهاى فراوانت که
دَلَّتْ عَلَيْها اياتُكَ، اِنَّكَ تَفْعَلُ ما تَشآءُ، وَتَحْكُمُ ما
آیات تو گواه آنهاست بر تو سنگین نیاید، که همانا تو هر چه خواهى کنى، و به هر چه ارادهات
تُريدُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
تعلق گیرد فرمان دهى، که تو بر هر کار و همه چیز توانایى.