وَ كان مِن دعائِه عليهالسلام فى ذِكْرِ التَّوْبَةِ وَ طَلَبِها
«دعاى آن حضرت در ذکر توبه و درخواست توفیق آن از پروردگار»
اَللَّهُمَّ يا مَنْ لايَصِفُهُ نَعْتُ الْواصِفينَ، وَ يا مَنْ لا يُجاوِزُهُ
بارخدایا، اى کسى که توصیف واصفان وصفت نتوان کرد، و اى کسىکه امید امیدواران
رَجآءُالرّاجينَ، وَيا مَنْ لا يَضيعُ لَدَيْهِ اَجْرُالْمُحْسِنينَ، وَ يا
از تو فراتر نرود، و اى کسىکه پاداش نیکوکاران نزد تو ضایع نگردد، و اى
مَنْ هُوَ مُنْتَهى خَوْفِ الْعابِدينَ، وَ يا مَنْ هُوَ غايَةُ خَشْيَةِ
آن که ترس عبادت کنندگان به تو منتهى شود، و اى آن که نهایت بیم
الْمُتَّقينَ، هذا مَقامُ مَنْتَداوَلَتْهُ اَيْدِىالذُّنُوبِ، وَقادَتْهُ اَزِمَّةُ
پرهیزکارانى، این جایگاه کسى است که بازیچه دست گناهان است، و مهارهاى خطاها او را
الْخطايا، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطانُ، فَقَصَّرَ عَمّا اَمَرْتَ بِهِ
به پیش رانده، و شیطان بر او چیره گشته، از این جهت در اجراى امر تو کوتاهى
تَفْريطاً، وَ تَعاطى ما نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْريراً، كَالْجاهِلِ بِقُدْرَتِكَ
ورزیده، و از سر نادانى و غرور به آنچه از آن نهى نمودى آلوده شده، مانند کسى که به قدرت تو
عَلَيْهِ، اَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ اِحْسانِكَ اِلَيْهِ، حَتّى اِذَا انْفَتَحَ لَهُ
بر خود ناآگاه است، یا فضل و احسانت را درباره خویش منکر است، تا چون دیده
بَصَرُالْهُدى، وَ تَقَشَّعَتْعَنْهُ سَحآئِبُالْعَمى، اَحْصى ماظَلَمَ
هدایتش گشوده، و ابرهاى کورى از برابرش برطرف شده، ستمهایى که بر خود نموده
بِهِ نَفْسَهُ، وَ فَكَّرَ فيما خالَفَ بِهِ رَبَّهُ، فَرَاى كَبيرَ عِصْيانِهِ كَبيراً،
شماره نموده، و در امورى که با خداى خود مخالفت ورزیده اندیشه کرده، آنگاه بزرگى عصیانش را مشاهده کرده،
وَ جَليلَ مُخالَفَتِهِ جَليلاً، فَاَقْبَلَ نَحْوَكَ مُؤَمِّلاً لَكَ، مُسْتَحْيِياً
و به عظمت مخالفتش بصیرت پیدا نموده، پس با دلى امیدوار، و رویى شرمسار به سوى تو
مِنْكَ، وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ اِلَيْكَ ثِقَةً بِكَ، فَاَمَّكَ بِطَمَعِهِ يَقيناً،
رو آورده، و از روى اطمینان به تو با شوق و رغبت متوجه تو شده، و از باب یقین با بارطمعآهنگ تو نموده،
وَ قَصَدَكَ بِخَوْفِهِ اِخْلاصاً، قَدْ خَلا طَمَعُهُ مِنْ كُلِّ مَطْمُوعٍ
و از روى اخلاص با توشه ترس قصد تو کرده، در حالى که جز تو به احدى
فيهِ غَيْرِكَ، وَ اَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِواكَ، فَمَثَلَ
طمع نداشته، و از هیچ چیز غیر تو نترسیده، پس در حضورت با حال
بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً، وَغَمَّضَ بَصَرَهُ اِلَى الْاَرْضِ مُتَخَشِّعاً،
زارى ایستاده، و دیدهاش را از روى خشوع به زمین دوخته،
وَ طَأْطَأَ رَاْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلاً، وَ اَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ ما اَنْتَ اَعْلَمُ
و در برابر عزت تو باذلت و خوارى سر بهزیر افکنده، واز سر فروتنى رازى راکه تو بهتر ازاوبدان آگاهى
بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ ما اَنْتَ اَحْصى لَها
برایت آشکار ساخته، و از سر خشوع معاصى خود را که حضرتت به تعداد آنها آگاهترى
خُشُوعاً، وَ اسْتَغاثَ بِكَ مِنْ عَظيمِ ما وَقَعَ بِهِ فى عِلْمِكَ، وَ
برشمرده، و از مهلکهاى بزرگ که بر علمت گذشته، و
قَبيحِ ما فَضَحَهُ فى حُكْمِكَ: مِنْ ذُنُوبٍ اَدْبَرَتْ لَذّاتُها
از کار زشتى که به قضاى تو مایه رسوائیش شده به تو پناه آورده: گناهانى که لذّتهایش سپرى شده
فَذَهَبَتْ، وَ اَقامَتْ تَبِعاتُها فَلَزِمَتْ، لايُنْكِرُ – يااِلهى – عَدْلَكَ
و رفته، ولى پیامدهاى زیان بخشش بجاى مانده و گریبانگیر شده، الهى اگر این بنده را عقوبت کنى منکر
اِنْ عاقَبْتَهُ، وَ لايَسْتَعْظِمُ عَفْوَكَ اِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ،
عدلت نشود، و اگر از وى بگذرى و بر او رحمت آورى عفوت را عظیم نشمارد،
لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْكَريمُ الَّذى لايَتَعاظَمُهُ غُفْرانُ الذَّنْبِ الْعَظيمِ.
زیرا که تو خداى کریمى هستى، که عفو گناه بزرگ در نظرت بزرگ نمىنماید.
اَللَّهُمَّ فَهااَنَاذا قَدْجِئْتُكَ مُطيعاً لِأَمْرِكَ فيما اَمَرْتَ
بار خدایا اینک منم که در پیشگاهت مطیع و سر به فرمان آمدهام در اینکه خود به ما گفتى که
بِهِ مِنْالدُّعآءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَكَ فيما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْاِجابَةِ،اِذْ
تو را بخوانیم، و از تو وفاى به وعدهاى را که در مورد اجابت دادهاى خواستارم، زیرا
تَقُولُ: «اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ». اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
که فرمودهاى: «مرا بخوانید تا خواسته شما را اجابت کنم». بار خدایا پس بر محمد و آلش درود
وَ الٍهٍ, وَ القَني بٍمَعرَتٍکَ کَما لَقيتکَ باٍقراري, وَ ارفَعني عَن
فرست, و با آمرزش خود با ممن برخورد کن چنانکه من با اعتراف به گناه با تو برخورد کردم، و مرا از لغزشگاههاى
مَصارِعِالذُّنُوبِ كَما وَضَعْتُ لَكَنَفْسى، وَاسْتُرْنى بِسِتْرِكَ
معاصى برگیر چنانکه من در برابر تو پستى گزیدم، و بر من پرده پوشى کن
كَما تَاَنَّيْتَنى عَنِ الْاِنْتِقامِ مِنّى. اَللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فى طاعَتِكَ نِيَّتى،
چنانکه در انتقام از من درنگ فرمودى. بار الها نیّتم را در طاعتت استوار کن،
وَ اَحْكِمْ فى عِبادَتِكَ بَصيرَتى، وَ وَفِّقْنى مِنَ الْاَعْمالِ لِما
و بینشم را در عبادتت محکم فرما، و مرا به اعمالى موفق کن که به سبب آن
تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطايا عَنّى، وَ تَوَفَّنى عَلى مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ
چرک گناهان را از من بشویى، و هنگام خروج از دنیا مرا بر آئین خود و
مُحَمَّدٍ -عَلَيهِالسَّلامُ- اِذا تَوَفَّيْتَنى. اَللَّهُمَّ اِنّى اَتُوبُاِلَيْكَ
پیامبرت (علیهالسلام) بمیران. بار الها در این موقعیتى که
فى مَقامى هذا مِنْ كَبآئِرِ ذُنُوبى وَ صَغآئِرِها، وَ بَواطِنِ سَيِّئاتى
در آنم از گناهان بزرگ و کوچکم، و از گناهان پوشیده
وَ ظَواهِرِها، وَ سَوالِفِ زَلاّتى وَ حَوادِثِها، تَوْبَةَ مَنْ لايُحَدِّثُ
و آشکارم، و از لغزشهاى گذشته و تازهام به سویت بازمىگردم، مانند بازگشت توبه کنندهاى
نَفْسَهُ بِمَعْصِيَةٍ، وَ لايُضْمِرُ اَنْ يَعُودَ – فى خَطيئَةٍ، وَ قَدْ قُلْتَ
که خیال گناه در درونش نگذرد، و فکر برگشتن به گناه را به خاطرش راه ندهد، و تو خود
يا اِلهى فى مُحْكَمِ كِتابِكَ اَنَّكَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِكَ، وَ
اى پروردگار من در کتاب محکمت فرمودى که توبه را از بندگانت مىپذیرى، و
تَعْفُو عَنِ السَّيِّئاتِ، وَ تُحِبُّ التَّوَّابينَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتى كَما
و از سیّئات درمىگذرى، و توبهکنندگان را دوست دارى، پس براساس وعده خود توبهام
وَعَدْتَ، وَاعْفُ عَنْ سَيِّئاتى كَما ضَمِنْتَ، وَ اَوْجِبْ لى
را بپذیر، و همانطور که ضمانت نمودهاى از گناهانم بگذر، و چنانکه شرط فرمودهاى
مَحَبَّتَكَ كَما شَرَطْتَ، وَلَكَ – يا رَبِّ – شَرْطى اَلاَّ اَعُودَ فى
محبتت را بر من لازم فرما، و من هم در مقابل این همه عنایت تعهد مىکنم که به آنچه پسند تو
مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمانى اَنْ لا اَرْجِعَ فى مَذْمُومِكَ، وَ عَهْدى
نیست برنگردم، و ضمانت مىنمایم که به کارى که مورد نکوهش توست بازنگردم، و پیمان
اَنْ اَهْجُرَ جَميعَ مَعاصيكَ. اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَعْلَمُ بِما عَمِلْتُ،
مىبندم که از تمام گناهان دورى کنم. الهى تو به آنچه از من سرزده آگاهترى،
فَاغْفِرْ لى ما عَلِمْتَ، وَ اصْرِفْنى بِقُدْرَتِكَ اِلى ما اَحْبَبْتَ.
پس آنچه را از من خبردارى بیامرز، و مرا با قدرت خود به سوى آنچه دوست دارى متوجه ساز.
اَللَّهُمَّ وَ عَلَىَّ تَبِعاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ، وَ تَبِعاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ،
خداوندا، بر ذمّه من و بالهایى است که به یاد دارم، و وبالهایى است که فراموشم شده،
وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتى لاتَنامُ، وَ عِلْمِكَ الَّذى لايَنْسى،
و همه آنها در برابر دیده توست که به خواب نمىرود، و نزد علم توست که در آن فراموشى راه ندارد،
فَعَوِّضْ مِنْها اَهْلَها، وَ احْطُطْ عَنّى وِزْرَها، وَ خَفِّفْ عَنّى
پس در مقابل آن و بالها به صاحبانش عوض بده، و وزر آن را از من بریز، و سنگینى آن را از دوش جان
ثِقْلَها، وَ اعْصِمْنى مِنْ اَنْ اُقارِفَ مِثْلَها. اَللَّهُمَّ وَ اِنَّهُ لا
منبردار، و مرا از دستیازى به نظیر آن بازدار. الهى مرا قدرت
وَفآءَ لى بِالتَّوْبَةِ اِلاّ بِعِصْمَتِكَ، وَ لاَاسْتِمْساكَ بى عَنِ الْخَطايا
وفاى به توبه خود جز با حفظ تو نیست، و توان خوددارى از گناهان ندارم
اِلاَّ عَنْ قُوَّتِكَ، فَقَوِّنى بِقُوَّةٍ كافِيَةٍ، وَ تَوَلَّنى بِعِصْمَةٍ مانِعَةٍ.
جز به قوّت تو، پس مرا با نیروى کافى تقویت کن، و خود عهدهدار نیروى بازدارنده از گناهم باش.
اَللَّهُمَّ اَيُّما عَبْدٍ تابَ اِلَيْكَ وَ هُوَ فى عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ
الهى هر بندهاى که به سویت باز گردد و حضرتت به علم غیبى که دارى مىدانى
فاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ، وَ عآئِدٌ فى ذَنْبِهِ وَ خَطيئَتِهِ، فَاِنّى اَعُوذُ بِكَ
که او توبهشکن و بازگردنده به گناه و خطاى خویش است، پس من به تو پناه مىبرم
اَنْ اَكُونَ كَذلِكَ، فَاجْعَلْ تَوْبَتى هذِهِ تَوْبَةً لا اَحْتاجُ بَعْدَها
از آنکه چنین باشم، اینک این توبه مرا چنان توبهاى قرار ده که بعد از آن محتاج توبهاى
اِلى تَوْبَةٍ، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ ما سَلَفَ، وَالسَّلامَةِ فيما بَقِىَ.
دیگر نباشم، توبهاى که سبب محو گناهان گذشته، و ایمنى از گناه در بقیّه ایّام عمر باشد.
اَللَّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ جَهْلى، وَ اَسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلى،
خداوندا از نادانى خود از حضرتت عذر مىخواهم، و بخشش از کردار بدم را از تو خواهانم،
فَاضْمُمْنى اِلى كَنَفِ رَحْمَتِكَ تَطَوُّلاً، وَ اسْتُرْنى بِسِتْرِ
پس از باب احسان مرا در پناه رحمت خویش درآور، و از راه تفضل لباس
عافِيَتِكَ تَفَضُّلاً. اَللَّهُمَّ وَ اِنّى اَتُوبُ اِلَيْكَ مِنْ كُلِّ ما خالَفَ
عافیت بر من بپوشان. الهى، و از هر چه مخالف خواست
اِرادَتَكَ، اَوْ زالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ،مِنْخَطَراتِقَلْبى،وَلَحَظاتِ
تو بوده، یا از گردونه محبت تو بیرون مىبرد، از خاطراتى که در قلبم گذشته، و نگاههاى
عَيْنى، وَ حِكاياتِ لِسانى، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِها كُلُّ جارِحَةٍ عَلى
چشمم، و گفتارهاى زبانم، چنان توبهاى مىکنم که هر یک از اعضایم به
حِيالِها مِنْ تَبِعاتِكَ، وَ تَاْمَنُ مِمّا يَخافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ اَليمِ
سهم خود از عقوبتت سالم ماند، و از انتقام و قهرى که متجاوزگران از آن مىهراسند
سَطَواتِكَ. اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتى بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ وَجيبَ
ایمن گردد. الهى بر تنهائیم در پیشگاهت، و تپیدن
قَلْبى مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ اضْطِرابَ اَرْكانى مِنْ هَيْبَتِكَ، فَقَدْ
قلبم از ترست، و لرزه اعضایم از هیبتت رحم کن، زیرا
اَقامَتْنى -يارَبِّ- ذُنُوبى مَقامَالْخِزْىِ بِفِنآئِكَ، فَاِنْ سَكَتُّ
گناهانم – اى پروردگار من – مرا در عرصه رسوایى و خوارى در پیشگاهت نشانده، پس اگر حرف نزنم
لَمْيَنْطِقْ عَنّى اَحَدٌ، وَ اِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِاَهْلِ الشَّفاعَةِ.
کسى از جانب من سخن نمىگوید، و اگر از خود شفاعت کنم چنان نیستم که شفاعتم پذیرفته گردد.
اَللَّهُمَّ صَلِّ – عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ شَفِّعْ فى خَطاياىَ كَرَمَكَ،
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و کرمت را درباره خطاهایم شفیع من فرما،
وَعُدْ عَلى سَيِّئاتى بِعَفْوِكَ، وَ لاتَجْزِنى جَزآئى مِنْ عُقُوبَتِكَ،
و زشتىهایم را با عفوت از من ببخش، و جزایم را از عقوبت خود مساز،
وَابْسُطْ عَلَىَّ طَوْلَكَ، وَ جَلِّلْنى بِسِتْرِكَ، وَافْعَلْ بى فِعْلَ
و دامان احسانت را بر من بگستر، و مرا در پرده عفوت بپوشان، و با من رفتار شخص پر قدرتى کن
عَزيزٍ تَضَرَّعَ اِلَيْهِ عَبْدٌ ذَليلٌ فَرَحِمَهُ، اَوْ غَنِىٍّ تَعَرَّضَ لَهُ
که بندهاى ذلیل با زارى به درگاهش رفته و او بر وى ترحم نموده، یا ثروتمندى که فقیرى سر راهش
عَبْدٌ فَقيرٌ فَنَعَشَهُ. اَللَّهُمَّ لا خَفيرَ لى مِنْكَ فَلْيَخْفُرْنى عِزُّكَ،
نشسته و او از وى دستگیرى نموده. بارالها مرا از تو پناهدهندهاى نیست پس باید عزت تو پناهم دهد،
وَ لا شَفِيعَ لى اِلَيْكَ فَلْيَشْفَعْ لى فَضْلُكَ، وَ قَدْ اَوْجَلَتْنى
و براى من شفیعى به سوى تو نیست پس باید فضل تو شفیعم شود، و گناهانم مرا
خَطاياىَ فَلْيُؤْمِنّى عَفْوُكَ، فَما كُلُّ ما نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ
در عرصه ترس بُرده پس باید عفو تو مرا ایمن سازد، زیرا آنچه بر زبان آوردم
مِنّى بِسُوءِ اَثَرى، وَ لا نِسْيانٍ لِما سَبَقَ مِنْ ذَميمِ فِعْلى،
از باب جهل به کردار زشتم، و در اثر فراموشى کارهاى بد گذشتهام نیست،
لكِنْ لِتَسْمَعَ سَمآؤُكَ وَ مَنْ فيها، وَ اَرْضُكَ وَ مَنْ عَلَيْها
بلکه براى آن است که آسمان تو و هر که در آن است، و زمین تو و هر که بر روى آن است کردم،
ما اَظهَرت لَکَ مٍنَ الندَمٍ, وَ لَجَات اٍلَيکَ فيهٍ مٍنَ التوبه , فَلَعَل
ندامتی را که برای تو آشکار کردم, و توبهاى را که بهسبب آن به تو پناه بردم بشنوند، تا مگر یکى از
بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنى لِسُوءِ مَوْقِفى، اَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ
اینان در سایه رحمتت بر پریشانحالیم رحم کند، یا براى آشفتگیم
عَلَىَّ – لِسُوءِ حالى، فَيَنالَنى مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِىَ اَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ
بر من رقّت آورد، پس از جانب خود دعایى به حال من کند که از دعاى خود من نزد تو به اجابت
دُعآئى، اَوْشَفاعَةٍ اَوْ كَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفاعَتى، تَكُونُ بِها نَجاتى
نزدیکتر باشد، یا شفاعتى نصیبم گردد که از شفاعت خودم نزد تو استوارتر جلوه کند، و رهاییم
مِنْ غَضَبِكَ، وَ فَوْزَتى بِرِضاكَ. اَللَّهُمَّ اِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً
از خشم تو، و دستیابیم به خشنودیت در آن باشد. الهى اگر پشیمانى در پیشگاه حضرتت توبه است
اِلَيْكَ فَاَنَا اَنْدَمُ النّادِمينَ، وَ اِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ اِنابَةً
پس من از همه پشیمانترم، و اگر ترک گناه بازگشت محسوب مىشود
فَاَنَا اَوَّلُ الْمُنيبينَ، وَ اِنْ يَكُنِالْاِسْتِغْفارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَاِنّى
پس اولین بازگشت کننده منم، و اگر استغفار سبب ریختن گناهان است پس من در برابرت
لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ. اَللَّهُمَّ فَكَما اَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَ ضَمِنْتَ
از استغفار کنندگانم، بارالها همانگونه که به توبه و بازگشت فرمان دادى و پذیرش آن را
الْقَبُولَ، وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعآءِ وَ وَعَدْتَ الْاِجابَةَ، فَصَلِّ
ضمانت فرمودى، و بر
دعا ترغیب نمودى و نسبت به آن وعده اجابت دادى، پس بر
عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاقْبَلْتَوْبَتى، وَلاتَرْجِعْنىمَرْجِعَ الْخَيْبَةِ
محمد و آلش درود فرست، و توبهام را قبول کن، و از رحمتت نومید و مأیوسم
مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ عَلَى الْمُذْنِبينَ، وَ الرَّحيمُ
باز مگردان، زیرا که حضرتت پذیرنده توبه گناهکاران، و بخشنده خطاپیشگانى هستى
لِلْخاطِئينَ الْمُنيبينَ.اَللَّهُمَّ صَلِعَلَى مُحَمَّدٍ وَالِهِ كَماهَدَيْتَنا
که از صمیم دل به تو بازمىگردند. بار الها بر محمد و آلش دورد فرست همچنان که به وسیله او ما را هدایت
بِهِ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ كَمَا اسْتَنْقَذْتَنا بِهِ، وَ صَلِعَلى
فرمودى، و بر محمد و آلش درود فرست همچنان که به سبب او ما را رهایى کرامت کردى، و بر محمد
مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوةً تَشْفَعُ لَنا يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ يَوْمَ الْفاقَةِ
و آلش درود فرست چنان درودى که در قیامت و در روز نیاز به تو از ما شفاعت
اِلَيْكَ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسيرٌ.
کند، که تو بر هر چیز توانایى، و آن بر تو سهل و آسان است.